Web Analytics Made Easy - Statcounter

بسیاری از ما در حین گذر از خیابان‌ها با نام برخی از علما مواجه شده‌ایم، اما از زندگی آن‌ها اطلاع چندانی نداریم و بر همین اساس در این گزارش مروری بر زندگی ملامحسن فیض کاشانی، سید محمد مجاهد و سید محمدباقر میرداماد خواهیم داشت.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، همواره در طول تاریخ و فراز و نشیب‌های آن، مردم جامعه برای پیشبرد مسائل و الگوگیری نیازمند حضور پیشتازانی هم‌عصر با خود بودند که این وظیفه و در دوران‌های مختلف به‌دوش علما بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اگر قصد داشته باشیم صرفاً به دوران معاصر نگاهی گذرا داشته باشیم، شاهدیم که در وقایع مهم تاریخی علما بوده‌اند که در رشد و پیشرفت جامعه نقش ایفا کرده‌اند و نوجوانانی که در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پای ثابت منبر و مساجد و سخنرانی علما بودند، در دوران دفاع مقدس تبدیل به جوانانی برومند شده و جان خود را در راه استقلال این کشور بر کف دست گذاشتند، هرچند این نقش‌آفرینی محدود به تاریخ معاصر نمی‌شود و پیش از آن و از صدر اسلام نیز قابل توجه و بحث است.

ملامحسن فیض کاشانی

ملامحمد محسن فیض کاشانی شاعر قرن یازدهم، در سال ۱۰۰۷ هجری قمری در کاشان به دنیا آمد؛ او حکیم، محدث و عارف دوره صفوی و از بزرگ‌ترین دانشمندان شیعه است که نام او محمدمحسن مشهور به ملأ محسن و تخلصش فیض بوده‌است.

فیض، تحصیلاتش را در کاشان آغاز کرد و در ۲۰ سالگی برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفت؛ پس از آن دو سال در شیراز نزد سید ماجد بحرانی شاگردی کرد و بار دیگر به اصفهان بازگشت و در حلقه درس شیخ بهایی حاضر شد و پس از آن نیز در قم نزد ملاصدرا شاگردی کرد و در همراه با ملاصدرا به شیراز رفت و نزدیک به دو سال آنجا ماند.

فیض سرانجام به کاشان بازگشت و به تدریس، تعلیم و تألیف پرداخت و اندیشمندان بسیاری همچون افندی، حر عاملی، محدث نوری، شیخ عباس قمی، علامه امینی و… او را با کلماتی همچون فیلسوف، حکیم، متلکم، محدث، فقیه، شاعر، ادیب، عالم، فاضل ستوده‌اند.

به باور شهید مطهری فیض کاشانی یک مرد ذوحیاتین است؛ یعنی هم مرد محدّث و فقیه است و گاهی در آن کار محدّثی و فقاهتش خیلی هم قشری (توجه داشتن فقط به ظواهر قرآن و حدیث) می‌شود و هم ضمناً مرد حکیم و فیلسوفی است و یک مرد ذوجَنبتین است.

الحقائق، قرة العیون، الکلمات المکنونة، الکلمات المخزونة، اللائی، جلاء العیون و حدود صدها کتاب دیگر از جمله آثار این اندیشمند بزرگ است؛ او همچنین علاوه بر بر دیوان شعر مستقل مجموعه‌ای نیز با عنوان «شوق مهدی» دربردارنده اشعاری درباره امام زمان (ع) به نگارش درآورده است.

ملأ محسن فیض در ۸۴ سالگی در کاشان بدرود حیات گفت و در قبرستانی که در زمان حیاتش زمین آن را خریداری و وقف کرده بود، به خاک سپرده شد و بر طبق وصیتش، بر روی قبر وی سقف و سایبان ساخته نشده است.

سید محمد مجاهد

سید محمد مجاهد با نام کامل سید محمد بن سید علی طباطبایی از فقها و مراجع تقلید شیعیان در قرن دوازده و سیزدهم هجری قمری بود؛ او در کربلا نزد پدرش صاحب ریاض و پدر زنش علامه بحرالعلوم علوم دینی را فراگرفته و به مقامات علمی دست یافت، سپس به اصفهان هجرت کرده و ۱۳ سال به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.

بعد از درگذشت پدرش به کربلا برگشته و مرجعیت دینی شیعیان را برعهده گرفت؛ دوره مرجعیت او با جنگ‌های روس و ایران هم‌زمان بود، بنابراین وی مانند بقیه علما به مقابله با روس‌ها پرداخت، ابتدا فرمان جهاد داد سپس با گروهی از علما عازم تهران و بعد تبریز شد تا شخصاً مردم را تشویق و شاه را به جهاد با روس‌ها وادار کند که این حرکت در ابتدا پیروزی‌هایی به همراه داشت ولی بر علت عقب‌نشینی شاه منجر به جدایی بخش‌هایی از ایران طبق قرارداد ترکمنچای شد‏

از او تالیفات بسیاری برجای مانده، کتاب مفاتیح الأصول و المناهل فی فقه آل الرسول دو تألیف عمده وی در موضوع فقه و اصول است؛ سید محمد در بازگشت از تبریز در قزوین بر اثر بیماری درگذشت و پیکرش را به کربلا انتقال داده و دفن کردند. وی به علت همین مجاهدت به سید محمد مجاهد لقب گرفت.

سید محمدباقر میرداماد

میر محمدباقر بن محمد حسینی استرآبادی، مشهور به میرداماد، فیلسوف شیعه معاصر شیخ بهایی در دوره صفویه و استاد ملاصدرا مؤسس حکمت متعالیه بود.

میرداماد به معلم ثالث شهرت دارد؛ او را از فیلسوفان مسلمان می‌دانند که بر شکل‌گیری حکمت متعالیهٔ ملاصدرا، تأثیرگذار بوده است؛ وی را عالمی جامع وصف کرده و گفته‌اند در بسیاری از علوم از جمله فلسفه، کلام، طبیعیات، ریاضیات، فقه و اصول تخصص داشته است.

میرداماد بسیار پیچیده‌نویس بوده و به همین دلیل فهم آثار او را سخت دانسته‌اند؛ به‌گفته هانری کُربَن، شیوه نگارش میرداماد به دلیل ناتوانی‌اش در استفاده از ادبیات ساده نبوده بلکه به خاطر در امان ماندن از گزند مخالفان فلسفه چنین می‌نوشته است.

آثار مکتوب میرداماد را بیش از صد نوشته برمی‌شمارند و کتاب قبسات را مهم‌ترین اثر فلسفی او می‌دانند؛ در فلسفه وی، روش عقلی با عرفان پیوند خورده است، همچنین او به زبان عربی و فارسی شعر می‌سرود و به نام اِشراق تخلص داشت.

شیخ‌بهایی و میرداماد به‌عنوان دو دوست صمیمی شناخته می‌شدند و در این باره داستانی به شرح زیر نیز نقل شده است:

«روزی شاه عباس صفوی برای رفتن به منطقه‌ای خوش آب و هوا سوار بر اسب می‌رفت مرحوم شیخ بهایی و مرحوم میرداماد نیز همراه اردوی شاه بودند - بسیار اتّفاق می‌افتاد که آنان در سفرها همراه شاه بودند؛ میرداماد درشت اندام و تنومند بود به خلاف او شیخ بهایی جثه‌ای لاغر و نحیف داشت. شاه‌عباس تصمیم گرفت که دوستی و صمیمیت آن دو را آزمایش کند. به همین خاطر نزد میر آمد؛ اسب میرداماد در عقب همراهان شاه حرکت می‌کرد و از وجنات آن رنج و زحمتی که به خاطر سنگینی سوار می‌کشید آشکار بود، حال آن‌که مرکب شیخ بهایی به راحتی و چالاکی حرکت می‌کرد گویی که می‌رقصید.

شاه به میر گفت: «به این شیخ نگاه نمی‌کنید که چگونه در حرکت با اسبش بازی می‌کند و در بین مردم مانند جناب شما مؤدب و متین و با وقار حرکت نمی‌کند؟»

میرداماد در جواب شاه گفت: «ای شاه! اسب شیخ ما به خاطر خوشحالی و شعف از این‌که چنین کسی بر او سوار است نمی‌تواند در رفتن تأنّی داشته باشد. آیا نمی‌دانی که چه کسی بر آن سوار است؟»

شاه این گفتگو را پنهان داشت و پس از مدّتی به شیخ بهایی نزدیک شد و به او گفت: «ای شیخ ما! آیا به آن‌که پشت سرماست نگاه نمی‌کنی که چگونه بدن او مرکب را به زحمت انداخته و آن را به خاطر چاقی بی‌نهایت، خسته و رنجور کرده است؟ عالم باید مانند تو مرتاض و نحیف باشد.»

شیخ بهایی گفت: «ای شاه! این‌طور نیست بلکه خستگی‌ای که بر صورت اسب ظاهر شده به خاطر ناتوانی آن از حمل کردن کسی است که کوه‌های پابرجا، با وجود صلابتشان از حمل او عاجز و ناتوانند.»

میرداماد در اواخر عمر به همراه شاه صفی به زیارت عتبات به عراق عرب مسافرت کرد؛ در آن زمان عراق عرب در محدوده حکومت صفویان بود که میرداماد در بین راه دچار بیماری شد به‌طوری که جمعی او را در جایگاهی بر روی دوش می‌بردند؛ شاه صفی خود سریع‌تر حرکت کرد و در نجف منتظر ورود میر شد ولی او در منزل ذی‌الکفل در نزدیکی نجف اشرف در سن هشتاد سالگی دیده از دنیا فرو بست؛ در نهایت پیکر او به نجف اشرف آوردند و شاه صفی به همراه سپاه به استقبال جنازه وی از نجف بیرون آمد و پیکر مطهّر او را با کمال احترام به نجف اشرف رساند و در آستانه روضه حضرت علی (ع) دفن شد.

کد خبر 719298

منبع: ایمنا

کلیدواژه: معرفی علما معرفی علمای کشور شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق فیض کاشانی شیخ بهایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۹۸۷۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند

رابعه نه تنها به اربابان قدرت بی‌اعتنا است، بلکه می‌گوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود می‌داند! - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "برای مردان بهره‌ای است از آنچه کسب کرده‌اند و برای زنان نیز بهره‌ای است از آنچه کسب کرده‌اند." (سوره نساء؛ آیه 32) در نگاه دینی، زن و مرد علیرغم تفاوت‌های جسمانی، در زمینه مقام بندگی و کسب معرفت یکسان هستند. زن در این نگاه هرچند مسئول امور منزل است، اما می‌تواند در مراتب علمی و دینی به بالاترین درجات برسد.

نوع زندگی و طریقت حضرت خدیجه (س) و حضرت زهرا (س) و دیگر زنان صدر اسلام می‌تواند معرف نگرش دین به جایگاه زن مسلمان باشد. زمانی که جامعه عرب، دختران را زنده به گور می‌کرد، پیامبر (ص) نهایت تکریم و محبت را نسبت به دخترشان ابراز می‌کردند. حضرت فاطمه (س)  در کنار کارهای منزل، جلسات تفسیر قرآن برگزار می‌کردند و در زمینه اعمال عبادی هم در زمره بهترین بندگان خدا هستند.

اما متأسفانه تاریخ شاهد آن است که علیرغم سفارش اسلام به یادگیری علم برای یک مسلمان، بدون در نظر گرفتن مسئله جنسیت، زنان حتی پس از ورود اسلام به سرزمین‌های مختلف، همواره مورد ظلم قرار گرفته و جرأت ورود به عرصه‌های مختلف علمی را ندارند. زنان آنچنان در تنگنا قرار داشته‌اند که ما کمتر اثری از ایشان در تاریخ گذشته جوامع می‌بینیم. وقتی به تعریف عرفان توسط مشایخ آن نگاه می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که در تعریف عرفان و در کسب مقامات عرفانی نیز نباید تفاوتی بین زن و مرد وجود داشته باشد.

خبرگزاری تسنیم با مرور بخش‌هایی از زندگی زنان عارف برگرفته از بخش‌هایی از مقاله زهرا خاکباز، استاد دانشگاه، به بررسی جایگاه و منزلت این عرفای اسلامی در طول تاریخ پرداخته است.

رابعه عدویه؛ عارفی که مردان دانشمند از محضرش درس گرفتند

در میان زنان عارف اهمیت رابعه عدویه (بصری) کاملاً مشهود است. سخنان و کارهای او در کتاب تذکرة الاولیا و دیگر متون نقل شده است و مردان بزرگی مانند حسن بصری با او مراوده داشته‌اند و از محضرش بهره می‌برده‌اند، که بسیاری از سخنان رابعه از این عارفان نقل شده است.

رابعه، عارفی بزرگ است و تأثیر بسزایی در عرفان اسلامی داشته است. رابعه،از ابتدای کودکی مورد احترام امیران بوده است؛ شبی که متولد شد، در خان پدرش از شدت فقر لباسی نبود که بر تن او کنند. عیسی رادان (امیر بصره) به پدر او پیغام می‌دهد که: «من خود آیم و به محاسن، خاک آستان تو روبم.»

دلیل این تواضع، رساندن پیغام رسول خدا(ص) به امیر، از طریق پدر رابعه است. پیغمبر(ص) در خواب به پدر رابعه می‌فرمایند:«این دختر سیّده‌ای است که هفتادهزار از امت من در شفاعت او خواهند بود. پیش عیسی رادان رو...» عیسی رادان که این خواب را می‌شنود، شخصاً به بالین رابعه حاضر می‌شود. درواقع از کودکی امیران دنیا خاکسار رابعه هستند.

اما این تواضع دوطرفه نیست. رابعه نه تنها به اربابان قدرت بی‌اعتنا است، بلکه می‌گوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود می‌داند! این حد بی توجهی به دنیا و مالکان دنیا در سایر اقوال وی نیز دیده می‌شود.

آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوی

نوشته شده روزی یکی از مشایخ بصره نزد رابعه شروع به بدگویی از دنیا می‌کند، رابعه به وی می‌گوید: تو دنیا را دوست داری که اگر دوست نداشتی، نیک و بد آن را به زبان نمی‌آوردی. «من احب شیئا، اکثر ذکره» و این حد اعلای اِعراض از دنیاست.

این نگرش رابعه فقط در کلام وی تجلی نیافته، بلکه در عمل نیز او یکی از بهترین نمونه‌های پرهیز از دنیاست. او به دلیل همین روی‌گردانی از دنیا، هیچ وقت حاضر به ازدواج نشد و طریقت دائمی او عدم توجه به جسم و پرورش روح بود. درباره قوت او آمده است که رابعه به روزی یک خرما  یا اندک پیه آبه‌ای قانع بود.

فاطمه نیشابوری؛ گمشده‌ای در عرفان اسلامی

یکی از اولیاء تصوف و عرفان فاطمه نیشابوری است. این زن در عالم عرفان و تصوف آنچنان مقامی دارد که جامی در نفحات الانس متذکر است که فاطمه دارای مقام ولایت بوده و می‌نویسد بایزید بسطامی دربار او و شوهرش می‌گوید: «یک زوج و زوجه دیدم که از مقامات عارفین و کمالات اهل یقین هرچه از آنها پرسیدم، جوابی دادند که دلیل خبرت و بصیرت آنها بود.»

ذوالنون مصری نیز در مقامات عرفانی این زن مانند بایزید بسطامی اظهار اعتقاد می‌کند. از این زن، با چنین درجه‌ای از عرفان، مختصر اطلاعاتی در دست است که از طریق آنها نمی‌شود جزئیات روحیات وی را متوجه شد.

خواهران بشر حافی؛ الگوی تقوا و پرهیزکاری

آنچه از رابعه، دربار عدم استفاده از روشنایی چراغ سلطان ذکر شد، در احوالات خواهر بشر حافی نیز آمده است؛ البته خواهران بشر، عارف بوده‌اند و در کتب احوالات عارفه‌ها، با عنوان «اخوات بشر حافی» اقوال و احوال ایشان ذکر شده است، اما این حکایت درباره یکی از آنهاست.

نقل شده است که زنی خدمت احمد حنبل رفت و عرض کرد: «تابستان بر بام پنبه می‌ریسم، به روشنایی مشعل سلطان. و کسان خلیفه می‌گذرند، به روشنایی چیزی رشته می‌شود. روا بُوَد یا نه؟» پرسیدند: «تو کیستی؟» گفت: «خواهر بشر بن حارثم.» احمد زار بگریست و گفت: «چنین تقوی از خاندان او بیرون آید.»

بشر حافی معترف است که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.

نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی

کردیه دختر عمرو؛ بی اعتنا به ثروت دنیا

او از اهالی بصره یا اهواز بود. از او نقل شده است که گفت: «هیچ یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه که داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این نشان عرفان عمیق این بانوی عارف است.

اینکه انسان به کسی به خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است. ضمن آنکه این امر در دین مبین نیز توصیه شده است.

امام علی علیه السلام می‌فرمایند:«کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایه‌اش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»

حبیبه عدویه و نیایش‌های عارفانه‌اش

از احوال او چیزی در دست نیست. تنها ابن جوزی در صفة الصفوة شرح مختصری درباره‌اش نقل کرده است. در احوال او آمده است که برای نماز به پشت بام خانه می‌رفت و می‌گفت:«خدای من، ستارگان نمودار شدند و دیده‌ها در خواب شد و پادشاهان درهای خود را بستند و در تو باز است...»

این نوع نیایش با پادشاه پادشاهان، نشان از این دارد که امید اول و آخر خداست، اگر تمام درهای دنیا بسته شوند، باز در درحمت الهی باز است و این امر، حاکی از عظمت روح این عارف و بی‌توجهی‌اش به دنیای دون است.

کسی که این چنین با پروردگارش نیایش می‌کند، قطعاً دل به دنیا و اهل آن نداده است، و از همه، بجز خداوند، ناامید است. عرفان حقیقی چیزی جز این نیست.

عقلاء مجانین

یک دسته از عارفان، عقلاء مجانین هستند. عقلاء مجانین درواقع کسانی هستند که دنیا در نظر آنها تا آن حدی حقیر و بی‌مقدار است، که از بند عقل معاش بیرون می‌آیند و سخنان و افعالشان رنگ و بویی از دیوانگی می‌گیرد. معمولاً خوراک و پوشاک و شمایل ظاهری برای ایشان مهم نیست.

این دسته از عارفان را، شاید بتوان آزادترین عارفان نامید. بهلول، از معروف‌ترین عقلاء مجانین است و سخنان حکیمانه‌ای از او نقل شده است، اما کسی او را تنبیه نمی‌کند، چون گمان می کنند دیوانه است، اما تاریخ قضاوت می‌کند که ایشان معمولاً عاقل‌ترین افراد زمانشان بوده‌اند.

در میان زنان عارف نیز، عقلاء مجانینی وجود دارند، اما احوالات آنها مانند بهلول، با جزئیات و مفصل نقل نشده است. نام برخی از این زنان عارف بدون توضیح زندگی و اقوال آنها ذکر می‌شود.

ریحانه و الهه (از بصره)، ذکاره(از بغداد) و عافیه مشتاقه(از بصره) زنانی هستند که سلمی صفت والهه یا مجنونه را به ایشان می‌دهد. بیشتر زنانی که لقب والهه یا مجنونه داشته‌اند و نامشان در گروه عقلای مجانین آمده است، شاعر هم بوده‌اند و احساسات تند و شوق سوزان و بی‌پایان درونی خود را بی‌پروا بیان می‌کردند.

عارفه‌ای به نام تحفه نیز بوده است که در مورد او نوشته‌اند که او را در تیمارستان بستری کرده بودند. سری سقطی به طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفه‌ای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب سری گفت: «آنکه حبیب دل من است مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده است. اگر مالک رضا شود، بروم؛ و الا صبر کنم.»

همچنین میمونه السوداء، از زنانی است که ابوالقاسم نیشابوری نامش را در ردیف عقلای مجانین ثبت است.

زنان دیگری مانند آسیه بغدادی، حیونه اهوازی، عوسجه واسطی، سلمونه و زهراء والهه نیز در کتاب نخستین زنان صوفی به عنوان عقلاء مجانین ذکر شده‌اند.

نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی

عارفه‌های گمنام

اما در کنار زنانی که به عنوان عارف از آنها یاد و احوالات ایشان، هرچند مختصر ذکر شده است، باید از زنانی نام برد که در دایره عرفان گمنام هستند. زنانی که نامشان برده نشده است، اما پشتیبان عارفان نامدار بوده‌اند.

زن همواره در عرصه هستی و در همه جای جهان، فارغ از مکان و زمان بار سنگینی به دوش داشته است؛ زادن، پروردن و به بلوغ رسانیدن. قطعاً تأثیر بسیار مهم اندیشه و طریقت زندگی مادر بر فرزند، برای همه امری مسجل است. قطعاً هستند مردان عارفی که با شیر پاک مادرانشان، مست حب الهی شده، از منیت رهایی یافته‌اند.

در کنار مادران، همسران، خواهران و دیگر زنان اقوام نیز ممکن است بر عارفانی مؤثر بوده باشند. فارغ از مقوله تأثیرات مستقیم بر عارفان، صبر همسران برخی از ایشان به تنگدستی، و زندگی آنها با کسانی که از مال دنیا به گلیمی و خرده‌نانی اکتفا کرده‌اند، خود نوعی سلوک عرفانی است.

در کنار مادران و همسران، هستند زنان دیگری که در زندگی عارفان مؤثر بوده‌اند، همانطورکه بشر حافی می‌گوید که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.

البته نقش خواهران عرفا در زندگی ایشان شایان توجه است و در داستان‌های آنها خواهران مقامی اغلب بسیار مهم دارند. وقتی عارف بزرگی چون بشر حافی، تحت تأثیر یک زن پرورش یافته است، بعید نیست برخی عارفان نامدار، که اینک نامشان معرِّف عرفان اسلامی است، پرورده گمنامانی باشند که به خاطر جو غلط حاکم بر زمانشان و استبداد مردان، امروزه از احوالات ایشان چیزی در دست نیست.

زندگی و نقش زنان عارف در هاله‌ای از ابهام است

میزان و کیفیت حضور زنان در عرصه عرفان اسلامی، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. اما این مسجل است که زنانی در این زمینه فعالیت داشته‌اند که از میان ایشان فقط سخنان و کرامات چند تن نقل شده است و از بقیه زنان عارف، اطلاعات کافی در دست نیست.

هرچند اطلاعات محدودی از زنان عارف نقل شده است، اما در همان اطلاعات محدود، سخنان نغز و اعمال شایسته‌ای از این زنان مشاهده می‌شود. رابعه عدویه، فاطمه نیشابوری و اخوات بشر حافی زنان عارفی که حتی مطالعه اندک اطلاعاتی از ایشان روح را جلا می‌دهد.

در کنار بانوانی که به عنوان عارف شناخته شده‌اند، همسران، مادران، خواهران و زنانی که با عارفان مراوده داشته‌اند نیز بر شیوخ عرفان مؤثر بوده‌اند و مطالعه زندگی ایشان می‌تواند سرچشمه مطالعات جدیدی در زمینه عرفان اسلامی باشد.

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • درخشش گنجی از لاهور
  • نقد ادعای زیباکلام درباره آغازگر جنگ با مستندات تاریخی / روایت نماینده وقت عراق در سازمان ملل از آماده‌باش صدام برای آغاز جنگ علیه ایران
  • کتیبه مقبره شیخ بهایی در حرم مطهر رضوی رونمایی و نصب شد
  • رونمایی از کتیبه مقبره شیخ بهایی در حرم مطهر رضوی
  • ماه مو ؛ عرفان طهماسبی
  • هواداری که بازیکنان از او درخواست سلفی دارند!
  • شهید مطهری چهره‌ای ماندگار در عرصه جهاد تبیین
  • آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
  • ببینید | «ابو جهاد» به روایت مستند
  • مستند «ابوجهاد» از شبکه مستند پخش می‌شود